جیران خاقانی – مسیر؟ ارم سبزداستان و داستان نویسی۱۴۰۳-۰۱-۰۸صبح آن روز چشم هایم را به سختی باز کردم. ایامی بر من گذشته بود که پذیرفتن این جبر برایم ... ادامه مطلب
جیران خاقانی – پیریداستان و داستان نویسی۱۴۰۲-۱۱-۲۷پیری داخل هشتی روی صندلی نشست تا تلفنی قرار عزیمت به شکارگاه را با احمدخان قطعی کند. “هوای ملسی شده ... ادامه مطلب
جیران خاقانی – پسرک طلا شدهداستان و داستان نویسی۱۴۰۲-۱۰-۱۵دام نگاهش نه در پی ماهیان، که از برای تور کردن رویایش به امواج بیانتها چنگ میانداخت. قلاب ماهیگیری دست ... ادامه مطلب