مرضیه نودهی – هفت نیم ساعتداستان و داستان نویسی۱۴۰۲-۱۲-۱۹هفت نیم ساعتبا دیدن درِ بستهی نانوایی مشتم را به پیشانی کوبیدم. انقدر دیر آمدم که ننهفخری رفتهبود برای استراحتِ ... ادامه مطلب
مرضیه نودهی – بیوفاداستان و داستان نویسی۱۴۰۲-۱۱-۰۲بیوفا سوزِ سرما بیشتر شده. باید عادتم به آغوشِ او را از سرم بیرون کنم. از وقتی رفته عمقِ همهچیز ... ادامه مطلب