ریوان اشکفتکی – ساسات


“نگران نباشید چیز مهمی نیست، ماشینتون خفه کرده باید طی مسیر ساسات رو آروم آروم فشار می‌دادید”
سه‌چهارتا مرد ماشین را هل می‌دهند تا خیابان باز شود.
“خاک تو سر من احمق، مرده‌شور زمستون و هرچی برفه” دنبال پنج‌ریالی ته کیفم می‌گردم تا به سپهر زنگ بزنم بیاید کمک. تلاشی بیهوده هیچ وقت سکه ندارم. “اصلا به فرض زنگ بزنم چه کمکی می‌کنه چندتای فحش حواله‌ام می‌کنه و باز پای زن و جنسیت رو وسط می‌کشه همون بهتر که سکه ندارم، اصلا می‌رم به کارام می‌رسم سمت ظهر هوا که گرم شد می‍ام سر وقتش”
ماشین را توی دنده می‌گذارم، ترمز دستی را می‌کشم، قفل پدال را می‌زنم، چترم را از صندلی عقب برمی‌دارم در را قفل می‌کنم، سویچ را ته کیفم می‌اندازم.
“اصلا چکار داشتم؟ کجا می‌خواستم برم؟”
دلم خواب می‌خواهد. خواب، خواب عمیق، یک خواب خیلی عمیق. تابلوی مهمان‌سرا دیوار به دیوار داروخانه است. خواب. سکه ندارم اما اسکناس و شناسنامه همراهم دارم. اول می‌روم داخل داروخانه
“ماشینتون درست شد؟”
بر می‌گردم سمت صدا یکی از همان جوان‌هایست که کمک کرد ماشین را هل داد.
“نه، فعلا همون جاست تا شوهرم بیاد. می‌شه بهم یه مسکن قوی بدی.”
سر خودکارش را ها می‌کند و چندباری روی کاغذی می‌کشد، تلاشش که بی‌نتیجه می‌ماند خودکار را روی بخاری می‌گیرد دوباره روی کاغذ می‌کشد، جوهر خودکار پخش می‌شود، جوان زیر لب نوچ می‌کند، شاید باید بگویم این عطر با این بوی خنک مناسب این فصل نیست. ولی ممکنه فقط همین یک‌عطر داشته باشد، اصلا همین که عطر می‌زند جایزه دارد، سپهر همین کار را هم نمی‌کند.
“دو ورق برام بنویس یا نه سه‌تا”
کاغذ را سمتم هل می‌دهد و به صندوق اشاره می‌کند.
مهر صندوقدار می‌نشیند روی جوهر پخش‌شده، جوهر جان دارد، قلب دارد، جوهر جنین است در رحم مهر صندوق‌دار.
“خانم ما به زن مجرد اتاق نمی‌دیم”
“مجرد نیستم ببین شوهر دارم اینجا نوشته”
“تو شناسنامه خیلی چیزا می‌نویسه الان کوش؟ شوهرت کو؟”
“جناب منم جای دختر شما پدرم توی همین بیمارستان اول خیابون بستریه نمی‌ذارند برم دیدنش می‌گند ساعت ملاقات بیا الانم فقط تا عصر اتاق می‌خوام، بلیط دارم عصر برمی‌گردم شهرستان”
“نمی‌شه دختر”
“آدم می‌ذاره دخترش تو خیابون تو شهر غریب بمونه؟”
“دردسره”
“دردسر نیست پدر من، محبته”
از تابلوی پشت سرش یک کلید بر می‌دارد می‌دهد دستم.
“همین اتاق روبه‌رویه درو از پشت قفل کن کلیدم بذار تو در بمونه کاریم داشتی از اتاقت بیرون نیا زنگ بزن بگو من خودم برات انجام می‌دم”
همیشه دروغ‌گویی خوبی بودم، بازیگر خوبی هم بودم، اما بازیکن خوبی نبود تو هر چیزی نفر آخر بود تو تمام بازی‌های بچگیم تو مدرسه توی کل زندگی. کلا بی‌عرضه بودم، بی‌عرضه، دختر بی‌عرضه. توی همه چیز ، توی درس، انتخاب شغل، انتخاب شوهر.
به ساعت نگاه می‌کنم، زنگ تفریح است احتمالا سارا توی حیاط مدرسه چشم می‌دواند تا من را میان مابقی مادرها پیدا کند. تاکید کرد آرایش کنم و با ماشین بروم. برفک می‌نشیند روی صفحه‌ای تلویزیون سپهر بلند می‌شود کانال را عوض می‌کند دوتای روی سر تلویزیون می‌زند.”ننه تو راه رفتنم بلد نیست، چه برسه به آرایش کردن اصلا این خط این نشون حتی نمی‌تونه ماشین رو تا دم مدرسه بیاره اگه اورد من از اینجا تا خود امام‌زاده سینه‌خیز می‌رم” سارا می‌خندد.
تشنه‌ام‌ آب، قرص، قرص آب، قرص، اب، آب، قرص، خواب، خواب، خواب.

داستان در ژانر **رئالیسم** قرار دارد و خصوصیات ویژه‌ای دارد که آن را متمایز می‌کند:

1. **واقع‌گرایی:** داستان در محیط‌ها و شرایطی که نشان‌دهنده واقعیت‌های زندگی روزمره هستند نوشته شده است. مسائلی چون خرابی ماشین، استفاده از داروخانه، و مشکلات با اجاره اتاق نشان‌دهنده مسائلی هستند که افراد ممکن است در زندگی واقعی با آن‌ها مواجه شوند.

2. **تأکید بر شخصیت‌ها و توسعه آنها:** داستان بر روی شخصیت اصلی و تجربیات، افکار و احساسات او تمرکز دارد. این عمق شخصیت‌پردازی به خواننده امکان می‌دهد تا با شخصیت ارتباط برقرار کرده و درک بهتری از موقعیت‌های داستانی پیدا کند.

3. **پایان باز:** داستان با پایانی نسبتاً باز به اتمام می‌رسد، جایی که خواننده می‌تواند تفکرات و تأملات خود را نسبت به شرایط شخصیت و تصمیمات آینده‌اش داشته باشد.

4. **زبان طبیعی و روزمره:** استفاده از زبانی ساده و در عین حال پربار که به راحتی ارتباطات و تعاملات روزمره را نشان می‌دهد.

5. **استفاده از مفاهیم و تم‌های عمیق:** اگرچه داستان در ظاهر ساده به نظر می‌رسد، اما شامل موضوعات عمیق‌تری مانند تنهایی، استقلال، و چالش‌های اجتماعی و فردی است که در طول داستان بررسی می‌شوند.

این داستان نمونه‌ای از رئالیسم معاصر است که به طور مؤثری تجربه‌های انسانی را در قالب یک داستان کوتاه به تصویر می‌کشد.

داستان و داستان نویسیمشاهده نوشته ها

Avatar for داستان و داستان نویسی

نویسنده و مدرس داستان نویسی

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید